روزنامه نگاری به عنوان شاخه ای از علوم ارتباطات و علوم ارتباطات از متن علوم اجتماعی، سالهاست که حتی در کشور از صورت مجرد خارج شده و تخصص های گوناگونی را در تئوری و عمل می طلبد.
گسترش کیفی ارتباطات جمعی، توسعه کمی وسائل ارتباطی و به دنبال آن سرعت انعکاس رویدادها، تلاش مستمر و پیگیر کارکنان این وسائل را اجتناب ناپذیر ساخته است و گردانندگان این وسائل نیاز روزمره به نیروی متخصص را به شدت احساس می کنند.
امروز اعتبار و اعتماد مردم به هر یک از رسانه ها در انتشار اخبار کشور و جهان به خاطر دسترسی مردم به رادیوها، روزنامه ها و مجله های داخلی و خارجی و تلویزیون، پیش از گذشته مورد توجه است. این اعتبار و اعتماد در صورتی بوجود می آید که افرادی که در رسانه های خبری کار می کنند، درکار خود تخصص لازم را داشته باشند. به همین خاطر است که با وجود پیشرفت های قابل ملاحظه ای که در تکنولوژی ارتباطات پدید آمده، اکنون بیش از گذشته، به روزنامه نگار متخصص، مسئول و متعهد نسبت به جامعه، نیاز است.
تولید و انتشار خبر در جهانی که خبر دیگر دست اول نیست و ماهیت واقعی خود را از دست داده، همچنان روند بررسی و پیدایش هر اتفاقی، کار مردم عادی نیست. قطعا « نحوه ارائه خبر »، چگونگی و نحوه انتشار، وظیفه روزنامه نگاران است و قطعا حضورشان لازم و ضروری است.
واقعیت روزنامه نگاری در ایران
روزنامه نگاری در ایران با وجود وقایع مختلف که در سال های گذشته از سرگذرانده است؛ و با نفوذ ابزارهای الکترونیکی و گسترش نفوذ شبکه های اجتماعی راه و رسم خبریابی مردم علاوه بر خطر ممیزی و سانسور در این شغل، امروزه شاهد بروز آسیب های غیر قابل جبران در روزنامه نگاری کشور هستیم.
روزنامه نگاری در ایران در کنار روند غیرشفاف و همیشگی بنگاه های خبری نظیر شبکه تلویزیونی خبر یا رسانه های دولتی و همچنین شبکه هایی نظیر ایران اینترنشنال و بی بی سی فارسی بر عوامل آسیب زای شغل روزنامه نگاری افزوده است.
به نظر میرسد روزنامهنگاری در ایران اسیر نگاهی رسمی است که ایشان را نه رکن اصلی مردمسالاری و مبارزه با فساد و نیروی محرکه توسعه و مانع خطاهای بزرگ در برنامهریزی و اجرا، بلکه مخل فضای مطلوب صاحبان قدرت و وابسته به بیگانه یا دارای همدلی با بیگانگان و موجب تنش در فضای جامعه میداند. نبود درک تفاوت رسانه رسمی با رسانه دولتی باعث شده تا مبالغ هنگفت بودجه کشور صرف رسانههای دولتیای شود که بهجز ایجاد شکاف اجتماعی و فراهم آوردن زمینه فساد بیشتر و از همه مهمتر ایجاد زمینه خودفریبی دولتمردان نقشی اجرا نمیکنند.
روزنامهنگاری حرفهای در ایران در وضعیتی بغرنج و وخیم گرفتار است. فشارهای رسمی و غیررسمی، نگاه توام با بدبینی به عملکرد رسانهها در وضعیتهای بحرانی جامعه، احضار، بازداشت و متهم شدن و ممنوع از کار شدن شماری از خبرنگاران و روزنامهنگاران، حیات لرزان اقتصادی رسانهها از پی شکایتهای مکرر و اغلب غیرحرفهای افراد و نهادهای صاحب قدرت، نبود امنیت شغلی، دستمزدهای اندک در حد پایینترین مشاغل روزانه و فصلی، ضعف پوشش بیمهای، نهادن بار وظایف رسانهای بر دوش بنگاههای کوچک و فقیر، تبعات ناشی از جامعه دوقطبی و توقع اجتماعی برای دخالت در سیاست روز و انتخاب جهتگیری سیاسی از یک سو و افزایش نابسامانیهای اجتماعی به دلیل گسترش فقر و تورم از سوی دیگر روزنامهنگاری ایران را به حرفهای بیدفاع و بیمدافع بدل کرده است.
وجود بخش بزرگ اقتصاد دولتی و خصولتی زمینههای عینی فساد را در کشور ما فراهم کرده است، بهطور منطقی برای مقابله با پولهای بزرگ تنها نهادی که میتواند با کمترین هزینه و بیشترین کارایی بر این بخش اقتصاد نظارت کند و مانع فساد شود، نهاد رسانه است. لرزان بودن امنیت شغلی روزنامهنگاران، فقیر بودن بنگاههای رسانهای و در معرض شکایت و اتهام مکرر بودن روزنامهنگاران مانع کارآمدی نهاد رسانه برای مقابله با فساد میشود که شده است. با اینحال نگاه دقیق به سویههای موفقیتآمیز روزنامهنگاری در ایران میتواند چراغ امید را در دل جامعه رسانهای زنده نگاه دارد.
عاقبت روزنامه نگاری در ایران
از آن هنگام که میرزاصالح شیرازی (۱۹۲سال پیش) با انتشار نخستین شماره « کاغذ اخبار »، نقطه آغاز تاریخ روزنامهنگاری در ایران را رقم زد تا به امروز هیچگاه آب خوش از گلوی روزنامهنگاران مستقل پائین نرفت و اعدام، قتل، زندان، تبعید و مهاجرت، از اجزای جدائیناپذیر تقابل حکومتهای مستقر در ایران با اهل قلم و رسانه در طول ۲۰۰ سال گذشته بوده است. در دوره قاجاریه، بسیاری از اندیشمندان که دست در نگارش داشتند، یا سر بریده شدند و یا زندان و تبعید را به جان خریدند، نظیر جهانگیرخان شیرازی مدیر روزنامه صوراسرافیل، سیداشرف الدین حسینی گیلانی، مدیر روزنامه نسیم شمال، محمد کیوان قزوینی مدیر روزنامه نصیحت و میرزاآقاخان کرمانی که بابت نوشتههای خود نتوانستند از زیر تیغ جلادان حکومت سلسله قاجاریه جان به در برند.
عاقبت روزنامه نگاری در تلاطم امواج دریائی از مشکلات، بگیروببندها، قوانین محدودکننده کسبوکار و از همه مهمتر نگاه دوگانهپنداری حاکمیت به گروههای مختلف اجتماعی هرچند نیمه جان ولی هنوز به دلیل خبرگانش زنده مانده است. ولی باید گفت تا هنگامی که قوانین برآمده از اراده حاکمیت سرنوشت بازارکسب وکار را رقم میزند امید بهبود اوضاع بیهوده است. حاکمیتها باید از متن قوانین شکل بگیرند، وقتی که قوانین زائیده قدرت حاکمیتها باشند، ناگزیر در حفظ و پایداری حاکمیتها نیز به کار گرفته میشوند و اینجاست که دیکتاتوری در جوامع مختلف شکل نهادینه بهخود میگیرد و پشتبند آن، جوامع محصور در اینگونه حاکمیتها از هرگونه رشد و پیشرفت باز میمانند و همچنان در حسرت یک هوای تازه به سر میبرند.
در کلام آخر / روزنامه نگاری برای زندگی
روزنامهنگاران برجسته دنیا دهههاست با گزارشهای عمیق و دقیق از مصائب انسانی و دردهای اجتماعی ستایش شدهاند. روزنامه نگاری برای زندگی، روزنامه نگاری با هدف ایجاد گفتگوست. چون ستون فقرات زندگی، گفتگوست. چون با گفتگو درک مشترک، تفاهم، همدلی، احترام متقابل، آرامش و در یک کلمه زندگی ممکن می شود. اصلاً گفتگو هم امکان زندگی می دهد، هم خود زندگی است. و روزنامه نگاری برای زندگی، همه آن چیزهایی است که به زندگی کمک می کند: روایتی که کوبنده و ستیزنده نیست بلکه در عین مخالفت، می کوشد درکی از آن سوی ماجرا هم به دست دهد. هدف روزنامه نگاری برای زندگی، توجیه انهدام طرف مقابل نیست، بلکه تلاش تحمل دیگری است. توان درک تفاوت و همزیستی با وجود تنوع و تفاوت.
روزنامه نگاری برای زندگی، تلاش روزنامه نگاری برای شناخت منصفانه و و از آن مهمتر انسانی است، و این یعنی حرکت روزنامه نگاری برای قرار گرفتن سرجای خودش؛ جایی که باید باشد. جایی برای کمک به زندگی با ایجاد گفتگو، با روایت های سازنده به جای ستیزنده، با ادبیات زندگی به جای ادبیات جنگ، با تلاش برای درک به جای کوبیدن. این درصورتی ممکن است که «زندگی» به جای «هر اولویت دیگری» بر صدر قرار گیرد و ملاک و معیار باشد.
امید که روزنامه نگاری چون دهه های نه چندان دور و یا حتی در صده های نه چندان دور به واسطه فرهیختگان واقعی این سرزمین دوباره جان تازه ای بیابد و به رسالت واقعی خود دست یابد. به امید آنروز!