ایان بوگاست، استاد در دانشگاه واشنگتن، طراح بازیهای ویدئویی و مدیر و استاد برنامه مطالعات فیلم و رسانه در هنر و علوم و دانشکده مهندسی مک کلوی امریکا بازی های رایانه ای ساده را « انباشت زشت و نفرتانگیزِ رنجهای بیدلیل و رودرروییِ بیحاصلی با سیاهی و ناامیدی» میداند.
بوگاست بیان میدارد، آنها بهشکل افسردهکنندهای سادهاند. دوندهای که در جادهای بینهایت یا ریلی بیپایان میدود، پرندهای که تا ابد پرواز میکند، یا پازلهایی تمامنشدنی که فقط با «شکست» خوردن به پایان میرسند.
بازی های رایانه ای ساده با وجود نداشتن محیطی زیبا و پر جزئیات و داستانی با هویت مناسب توانسته اند در عصری که گوشی های هوشمند همدم شبانه روزی انسان ها تبدیل شده اند، گوی سبقت را از بسیاری بازی های جذاب کامپیوتری بربایند. ولی برای بسیاری سوال است که: چرا میلیونها نفر وقتشان را صرف آنها میکنند؟
بازی های کامپیوتری ساده اما پوچ و بی معنی
از نگاه بوگاست که خود طراح و منتقد بازی است، میگوید: این بازیها، با سادگی و تکرارهای خستهکنندۀ خود، راز بازیهای رایانهای را به بهترین وجه افشا میکنند: این بازیها به جای اینکه لذتبخش باشند، آدم را عصبی و ناامید میکنند، و با اینکه تلاش و کوششی نمیطلبند، حس استیصال شدیدی ایجاد میکنند. استیصالی که نتیجه ملالت یا حماقت نیست بلکه رنج حاصل از تکرار بیپایان است، استیصالی ناشی از اینکه میدانیم بهدنبال چه هستیم اما هرگز نمیتوانیم به آن برسیم. به محض اینکه این بازیها را شروع میکنید، افسون سیاه آنها سراغتان میآید.
وی بازی بسیار محبوب فِلپیبِرد ( بهمعنی پرندۀ شل و ول ) را نمونۀ خوبی از این دست بازیها میداند. بازیای که میلیونها نفر ظرف چندهفته معتاد آن شدند، در حالی که مرتباً میگفتند: « از فلپیبرد متنفرم، اما نمیتوانم از آن دست بردارم ».

ایان بوگاست معتقد است: فلپیبرد بازی احمقانهای است؛ شما پرندهای را هدایت میکنید که آنقدر بامزه و ملوس است که به نظر میرسد هیچ عیب و نقصی ندارد. هنگامیکه روی صفحه ضربه بزنید، پرنده بالبال میزند و بالا میرود، اما بلافاصله دوباره پایین میافتد. بازی از شما میخواهد که پرنده را در طول معابر باریک، بین دو لوله سبز که مدام از بالا و پایین صفحه وارد میشوند، هدایت کنید. بهازای هر لولهای که رد میکنید یک امتیاز نصیبتان میشود. اما اگر به هر چیزِ دیگری ضربه بزنید، پرنده سقوط میکند و کلهپا روی زمین میافتد. همین، شما باختهاید!
سبک بازی شما برابر با سبک زندگی شما
بازیهای کامپوتری ساده، شما را به چالش نمیکشند، آنها صرفاً دشوارند؛ چون همین است که هست، بازیهایی خنثی و بیتفاوت، مانند دروازه آهنیِ زنگزدهای که مدتهاست بسته مانده یا برف و یخی که شهری را در خاموشی فروبرده.
برای درک بازیهایی مثل فلپیبرد، باید این فرضیه را بپذیریم که علیرغم اینکه بازیها خستهکننده، بیرحم و پلیدند، همچنان دلمشغول آنها میشویم. آنها مثل زندگی ما هستند، یا به تعبیر دقیقتر، وضعیتِ جهانی را ترسیم میکنند که به درون آن پرتاب شدهایم. جهانی که سرد و بیاعتناست و در آن، خود ما هم مثل آن پرندۀ شل و ول، تا ابد باید از موانعی بیمنطق جان سالم به در ببریم.
بازیها، همچون زندگی، هیچ اهمیتی به ما و تجربه ما نمیدهند و درست به همین علت است که ما بیشتر و بیشتر به آنها میچسبیم و خود را وقف آنها میکنیم.
اوقات فراغتی به نام بازی رایانه ای
وقتی برای بازارگردی بیرون می روید حتما دیده اید که تعدادی از آقایان دور هم جمع شده اند، و با یکدیگر در حال حل کردن یک جدول هستند. جداولی که بهترین جای خالی زمان تنهایی و زمانی که می خواهند برای خودشان باشند، را پر می کنند.
به پارک برای تفریح و هواخوری هم رفته اید! آنجا هم خانم ها و آقایانی را می بینید که در حال انجام بازی های متفاوتی از قبیل والیبال، پینگ پنگ، فوتبال، بسکتبال و … هستند.
زمانی که بچه بودیم، حتما یادتان می آید که با دوستانمان ساعت ها حرف می زدیم، می گفتیم و می خندیدیم، بازی می کردیم و در کنار یکدیگر شاد بودیم.
اوقات فراغت، یعنی لحظه ای که می خواهیم بدون دغدغه های زندگی روزمره به هیچ چیزی جز آسودگی فکر نکنیم. یک آسودگی ساده که هیچ باری از مغز ما نمی کشد در سال های اخیر دیده اید که فیلم های روی پرده سینما فیلم های با سبک طنز بی محتوا هستند که هدفشان فقط خنداندن است. زیرا امروز مردم کشورمان فقط به خنده نیاز دارند، خنده ای که هیچ دلیلی نداشته باشد.
بازی های ساده کامپیوتری هم با وجود تلفن های همراهی – بعنوان ابزاری ضروری در زندگی شخصی و اجتماعی، یکی از فراهم کنندگان سرگرمی برای اوقات فراغت ما می باشد. این بازی ها فقط ساده اند، نیاز به فکر ندارند، تمام نمی شوند، به راحتی نمی بازیم، به راحتی جایزه می گیریم، خسته مان نمی کند، از هر جایی که هست تمامش می کنیم و ….
در پایان این نکته را توجه داشته باشیم. مثال هایی که برای نقش بازی های ساده کامپیوتری زدیم، متکی به ارتباطات انسانی بود، اما موبایل ها امروز ما را از یکدیگر دور کرده و در کنار یکدیگر هستیم و تنها!
حواسمان باشد بهترین اوقات فراغت، در کنار عزیزان بودن است نه در کنار همراهان بودن!